داستان ما باهمیم پارت۳
مرینت : وای میخوام اونقدر داد بزنم که صدام دیگه در نیاد باید اینو به کت نوار بگم شاید اینطوری یکم از من دور بشه و به عنوان یک دوست و همکار باهام رفتار کنه .
آدرین: احتمالا تا الان به گوش مرینت رسیده اگه اون واقعا لیدی باگ باشه حتما میاد به من میگه که به عشقش رسیده تا از اون دست بکشم ولی من میگم که آدرینم و همه چی قطعا خیلی خوب میشه😍😍
لیدی باگ برای کت نوار پیام میزاره که امشب باهاش کار داره
شب میشه
لیدی باگ و کت نوار میرن پیش هم اما یکهو یک پری که تو سیاهی پدیدار میشن معلوم نیست چیه
لیدی باگ: تو کی هستی ؟
ناشناس: من پری هستم پری نجات که بعد الکس نجات دهنده هستم یعنی اگه اونم شکست بخوره من میتونم نجاتتون بدم
کت نوار : ولی کی به تو همچین معجزه آسایی داده بانوی من کار توعه!!
لیدی باگ : نه همچین معجزه آسایی وجود نداره
ناشناس : من به میرالکس نیاز ندارم من خودم یک معجزه آسام در واقع درون یک معجزه آسا رشت کرده اما اون هم داستانی طولانی داره که اینجا جاش نیست من باید برم برای الان بیش از حد هم با من آشنا شدید
لیدی باگ : صبرکن من....
اما اون به گفته خودش پری نجات با عجله دور میشه
کت نوار : نباید بریم دنبالش!!؟؟
لیدی باگ : نه من به اون ایمان دارم بر میگرده
کت نوار : راستی چیکارم داشتی؟؟😺😺 ( دل تو دلش نیست🤣🤣😁😁)
لیدی باگ : راستتتتتتش من به عشقمممم رسیدم
کت نوار واقعا.....
کت نوار : و حالا که اینطوریه تو هم باید بفهمی من کیم
لیدی باگ : کت نوار نننننن
کت نوار : پلگ پنجه ها داخل
لیدی باگ : اااااادرین
کت نوار: درسته بانوی من😍😍❤️❤️
لیدی باگ : 😨😳
همه چی داشت خیلی خوب پیش میرفت که یکهو اون یارو.... پری نجات پیداش شد 🥺🥺بعد اون همه چی خراب شد😭😭
ادامه در پارت بعد...😉