امیلی : گابریل!!!!

گابریل: امیلییییییی می‌دونی من چقدر تلاش کردم تا نجاتت بدم

امیلی: اما اون دختر که اونجا افتاده کیه؟

گابریل: خب اون....

الکس:چییییی لیدی باگ😱😱 باید برم به کت نوار خبر بدم

الکس با سرعت میره به سمت خونه ی مرینت و می‌ره تو اتاقش

الکس: آدرین ‌.... آدرین

آدرین: چیشده !!!

الکس : فقط دنبالم بیا

آدرین: باشه😳

الکس آدرین رو آورد خونه ی پدرش 

آدرین : چرا منو آوردی اینجا !؟

الکس: میفهمی

الکس : برو تو از اینجا برو بالا برو تو لیدی باگ بهت نیاز داره

آدرین اومد تو و با مادرش که زنده بود و من که روی زمین افتاده بودم مواجه شد

آدرین:مادررررررررر....لیدی باگگگگگگ

امیلی: آدرین ...

آدرین : نه نیا جلو با اون چیکار کردین 

گابریل:اون نیروی رو از دست داده تا بتونه روح مادرت رو برگردونه

آدرین می‌ره پیش لیدی باگ

آدرین: لیدی باگ خواهش میکنم بلند شو

لیدی باگ :م...منن خو....ببین ...تتن..نهااااا کاررررریییی...

من کاملا از هوش رفتم

دیگه نفهمیدم چی شد ولی وقتی بیدار شدم خودم در هویت اصلیم و توی اتاق آدرین دیدم

مرینت:من کجام....

آدرین: توی خونه ی ما هستی

ادامه در پارت بعد..

نظر یادتون ره❤️🌷