داستان فصل پنجم لیدی باگ پارت ۳
مرینت: اووووووو
اسلاید من : بی خود تلاش نکن نمیتونی کاری بکنی خرجش یک لگد
یکهو بانیکس میاد....
بانیکس: شاید اون ضعیف شده باشه ولی هنوز منو داره... حالت خوبه مرینت
بانیکس میره به جنگش و سر و صدا باعث میشه بقیه هم بیدار شم
اسلاید من خیلی قوی بود اون با بی رحمی میره به سمت مرینت که بهش لگد بزنه ولی بانیکس میاد جلو و به اون میخوره لگد اونقدر قدرتمند بود که بانیکس رو پرت میکنه به عقب
مرینت: تیکی خال....آخخخخخخ
تیکی: مرینت به خودت رحم کن تو خیلی باید مواظب باشی
کت نوار: نگران نباش مرینت ما شکستش میدیم
مرینت: ولی بانیکس.......
بانیکس: من خوبم مرینت نگران نباش
استاد بزرگ: فو.....اوووووو بیدار شو........
زن استاد فو: فو خواهش میکنم بیدار شو😭😭😭😭
چیشده نکنه .....نکنه استاد فو ....استاد فو مرده😮🥺😭
مرینت بی هوش میشه و انگار داره میمیره 😭😭
کت نوار: مرینتتتتتتت....خواهش میکنم ...خواهش میکنم به هوش بیا
بانیکس با آخرین قدرتش بلند میشه
بانیکس: کت...کت نوار من اونو میبرم به آینده شاید اونجا بتونم کاری بکنم میتونی تحمل کنی😟
کت نوار: آره ...آره فقط خواهش میکنم نجاتش بده🥺🥺
بانیکس مرینت رو بلند میکنه و به همراه تیکی میره به آینده
بانیکس: مرینت تو ایندفعه نباید بمیری خواهش میکنم تحمل کنم🥺🥺😟😟
بانیکس با عجله میره پیش استاد بزرگ در آینده
بانیکس : استاد بزرگ
استاد بزرگ: بانیکس تو اینجا چیکار میکنی ....اون کیه ؟؟
بانیکس: استاد مرینت من اونو از گذشته آوردم ایندفعه نجاتش بده خواهش میکنم
استاد بزرگ: باشه اونو بزار اینجا
بانیکس هرکاری استاد بزرگ میگه رو انجام میده
استاد بزرگ: فقط یک کار دیگه میتونم بکنم .....ولی خیلی خشن و من میترسم مرینت ازم متنفر بشه و حتی خود هم نمیتونم خودم رو ببخشم
بانیکس:چ...چه...چه کاری!!!
استاد بزرگ: اگر روح و جون یکی از بچه ها رو بگیرم شاید بتونم اونو نجات بدم و روح ناقص اونو کامل کنم اینطوری به مرور زمان انرژیش بدست میاد...ولی این خیلی بی رحمی و من تا حالا هیچ وقت همچین روشی رو انجام ندادم
بانیکس: یعنی چاره ای نیست😟😟
استاد بزرگ: متاسفانه باید بگم نه!
استاد بزرگ بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش تصمیم میگیره اینکار رو انجام بده و میده!!!
استاد بزرگ: خب تموم شد اون باید تا یک ربع دیگه به هوش بیاد
یک ربع بعد....
بانیکس: مرینت .... حالت خوبه
مرینت: آ...آره ....تیکی چرا اینطوری بهم نگاه میکنی اتفاقی افتاده
تیکی : ها نه هیچی خوشحالم که به هوش اومدی🙂😟
استاد بزرگ: مرینت تو باید زودتر بچه ها رو به دنیا بیاری فردا اونا تکامل پیدا کردن برای همین باید زودتر بدنیا بیان
استاد بزرگ ( در ذهن): متاسفم مرینت
مرینت: چی!!!!!
ادامه در پارت بعد 🤩
خوشت اومد بکوب رو کامنت و نظر بده🌺