آلیا: مرینت کجاست؟

میلن: شاید رفته باشه دستشویی

رز: شایدم ناراحت شده باشه

کلویی: برای چی؟

جولیکا: مگه ندیدی؟

الکس؛آلیا؛میلن؛کلویی: نه ندیدیم

رز: خب وقتی اون دختر که لباس قرمز داشت وارد شد.(دستشو به سوی کاگامی میگیره)

جولیکا: آدرین هم محو تماشایش شد و از پیش مرینت رفت پیش اون

آلیا:یعنی آدرین جدی جدی مرینت رو ول کرد؟

رز: آره

الکس: خب بحث رو تموم کنید بریم دنبال مرینت.

آلیا : الان بهش زنگ میزنم...الو مرینت؟

مرینت :سلام آلیا

آلیا: کجایی؛الو مرینت الو؟

الکس: چیشد چرا قطع کردی؟

آلیا: داشت گریه میکرد

الکس:خودم میرم اون آدرین رو میکشم (الکس به سمت آدرین حرکت می‌کنه)

آلیا:الکس وایستا

بقیه: الکسسسس....

الکس توجهی نمیکنه

الکس: آقای آدرین

آدرین :بفرمایید

الکس : می‌خوام براتون یک چیزی نشون بدم

آدرین: چی؟؟

الکس: این مشت اینم تو.

الکس به صورت آدرین یک مشت میزنه

آلیا: الکس بس کن.

همه با تعجب به اونا نگاه میکنن و سعی میکنن اونا رو از هم جدا کنند آدرین هم یک ضربه به کمر اون میزنه

الکس: به چه جرعتی منو میزنی 

الکس یک مشت دیگه میزنه

الکس: اینم جوابت اینم یکی دیگه به خاطر دوستم مرینت که ناراحت کردیش.

آلیا: الو مرینت زود خودتو برسون دعواست شاید بتونی جلوی الکس رو بگیری

مرینت: الان میام  به سمت شرکت راه افتادم وقتی رسیدم دیدم الکس به خوبی از پس آدرین بر اومده . البته حقش بود رفتم اونجا و ....

ادامه در پارت بعد...🌷

نظر فراموش نشه🔮